لحظه نفس گیر درد زایمان طبیعی: خلاصه تجربیات نی نی سایتی ها (21 مورد)
این تجربیات به هیچ وجه قصد ایجاد ترس یا تشویق به روش خاصی از زایمان را ندارند، بلکه هدف، ارائه اطلاعاتی است که شاید برای تصمیم گیری بهتر به شما کمک کند.
- ✳️“دردش مثل انقباضات خیلی شدید پریودی بود، ولی پشت سر هم و بدون وقفه. “
- ✳️“مثل این بود که استخون هام داشتن از هم جدا می شدن. “
- ✳️“دردش غیر قابل وصفه، هیچ چیز شبیه اش نیست. “
- ✳️“من کمر درد خیلی شدیدی داشتم، انگار یه وزنه سنگین به کمرم آویزون بود. “
- ✳️“دردش موجی میومد و میرفت، بین موج ها یه کم استراحت داشتم. “
- ✳️“مثل این بود که روده هام داشتن پیچ می خوردن. “
- ✳️“من اصلا تحمل درد نداشتم ولی تونستم تحمل کنم، چون هدف داشتم. “
- ✳️“دردش قابل کنترل بود با تنفس درست. “
- ✳️“بدترین درد زندگیم بود، ولی وقتی بچه رو بغل کردم همه چی یادم رفت. “
- ✳️“من از آمپول اپیدورال استفاده کردم و خیلی راضی بودم. “
- ✳️“دردش مثل این بود که یکی داره با چاقو شکممو پاره می کنه. “
- ✳️“فقط می خواستم زودتر تموم بشه، دیگه مهم نبود چجوری. “
- ✳️“دردش با هر انقباض بیشتر می شد. “
- ✳️“من خیلی داد زدم، نمی تونستم خودمو کنترل کنم. “
- ✳️“دردش مثل یه فشار خیلی زیاد بود. “
- ✳️“من اصلا نمی ترسیدم، فقط می خواستم زودتر بچمو ببینم. “
- ✳️“دردش با ماساژ خیلی بهتر می شد. “
- ✳️“من تو آب زایمان کردم و خیلی آروم تر بود. “
- ✳️“دردش لحظه ای بود، ولی خیلی شدید. “
- ✳️“من فکر می کردم می میرم، خیلی سخت بود. “
- ✳️“دردش مثل یه شوک الکتریکی بود. “

لحظه درد زایمان طبیعی – خلاصه تجربه ها در نی نی سایت
1. موجی که تمام وجودم رو گرفت
یادم میاد اولین درد مثل یه موج بود که از کمرم شروع شد و تمام وجودم رو فرا گرفت. یه حس سنگینی و فشار غیرقابل تحمل. فکر میکردم دارم میمیرم! با خودم میگفتم مگه میشه این درد تموم بشه؟ولی بعدش یه کم بهتر شدم. فهمیدم که باید نفس عمیق بکشم و سعی کنم ریلکس باشم. همسرم خیلی کمکم کرد. دستمو گرفته بود و باهام نفس میکشید. لحظه ای که درد تموم میشد، انگار دوباره زنده میشدم. بعدش دوباره شروع میشد. . . قوی تر از قبل. حس می کردم دارم از پا در میام.
2. فقط دعا میکردم
دردها خیلی شدید بود. فقط می تونستم دعا کنم و از خدا کمک بخوام. هیچ چیزی دیگه برام مهم نبود. فقط میخواستم این درد تموم بشه. دعا میکردم زودتر نی نی بیاد. حتی یه لحظه به سزارین هم فکر کردم. ولی بعدش گفتم نه، من میتونم. همه اون نه ماه رو برای زایمان طبیعی آماده شدم. خدا رو شکر که تونستم.
3. گرمای آب و ماساژ
خوشبختانه تونستم از وان آب گرم استفاده کنم. واقعا درد رو تسکین میداد. ماساژ کمر هم خیلی خوب بود. شوهرم کمرم رو ماساژ میداد و یه کم آروم میشدم. البته همه ماساژ بلد نیستن! شوهرم چند تا تکنیک از ماما یاد گرفته بود. همین که یکی کنارم بود و بهم توجه میکرد، خیلی خوب بود. به نظرم حضور همسر خیلی مهمه. نباید زن رو تنها گذاشت. باید بهش روحیه داد.
4. صدای جیغ بقیه
متاسفانه توی اتاق زایمان صدای جیغ بقیه خانم ها خیلی اذیتم میکرد. باعث میشد منم بترسم و بیشتر استرس بگیرم. سعی میکردم گوش هام رو بگیرم و تمرکز کنم. ولی خیلی سخت بود. به نظرم باید اتاق های جداگانه ای برای زایمان طبیعی باشه. اینجوری خیلی بهتره. استرس کمتر میشه.
5. فشار زیاد موقع زور زدن
موقع زور زدن یه فشار خیلی خیلی زیادی رو حس کردم. انگار تمام بدنم داشت از هم می پاشید. ماما میگفت درست زور بزن. ولی نمیتونستم درست انجامش بدم. خیلی سخت بود. خیلی. انگار یه چیز خیلی بزرگ داشت از یه جای خیلی کوچیک رد میشد. ولی بعدش. . . یه حس سبکی خیلی خوبی حس کردم. انگار یه وزنه سنگین از روی دوشم برداشته شد.
6. مثل یه مدفوع بزرگ!
متاسفم که اینجوری میگم ولی حسش دقیقا مثل یه مدفوع بزرگ بود که داری زور میزنی تا دفعش کنی. خیلی رک و راست بود ولی واقعیت رو گفتم. هیچ چیز شاعرانه ای در کار نبود. فقط درد و فشار و زور زدن. البته بعدش حس خیلی خوبی داشتم. ولی اون لحظه واقعا سخت بود. تصورم از زایمان خیلی متفاوت بود.
7. بی حسی اپیدورال
من اپیدورال خواستم و واقعا راضی بودم. دردها قابل تحمل تر شده بود. البته کامل بی حس نشدم. فقط دردم کمتر شد. میتونستم راه برم و حرکت کنم. ولی دیگه اون درد وحشتناک رو نداشتم. به نظرم اگه آستانه تحمل دردتون پایینه، اپیدورال گزینه خوبیه. البته باید با دکترتون مشورت کنید.
8. حس دفع ادرار
یه حس خیلی قوی دفع ادرار داشتم. انگار مثانهام داشت منفجر میشد. ولی هر چی زور میزدم، نمیتونستم ادرار کنم. ماما گفت این حس کاذبه. بچه داره میاد پایین. ولی خیلی حس بدی بود. واقعا اذیت شدم. بعدش فهمیدم که خیلی ها این حس رو دارن.
9. خشکی دهان
دهانم خیلی خشک شده بود. مدام تشنه بودم. ولی نمیتونستم آب بخورم. فقط یه کم میتونستم دهانم رو خیس کنم. این هم یکی دیگه از عوارض زایمان طبیعی بود. باید از قبل یه برنامه ریزی برای این موضوع داشته باشین. یه اسپری آب همراهتون باشه.
10. سوزش شدید
موقع بیرون اومدن سر بچه یه سوزش خیلی شدید رو حس کردم. انگار داشتن پوستم رو با چاقو میبریدن. خیلی دردناک بود. ولی ماما گفت فقط یه کم دیگه مونده. سعی کردم تحمل کنم. فقط به این فکر میکردم که الان نی نی رو میبینم. این فکر بهم انگیزه میداد.
11. فریادهای ناخودآگاه
کنترل صدام رو از دست داده بودم. فریادهای ناخودآگاه میزدم. اصلا نمیتونستم جلوش رو بگیرم. بعدش خیلی خجالت کشیدم. ولی ماما گفت طبیعیه. همه اینجوری میشن. نباید خجالت بکشم.
12. فقط میخواستم تموم بشه
دیگه هیچی برام مهم نبود. فقط میخواستم این درد تموم بشه. به هیچ چیز دیگه ای فکر نمیکردم. نه به نی نی، نه به بعدش. فقط میخواستم این لحظه تموم بشه. این یه حس خیلی قوی بود. فکر میکنم همه مادرها این حس رو تجربه میکنن.
13. لرزش بدن
تمام بدنم میلرزید. انگار تب داشتم. ولی تب نداشتم. ماما گفت این لرزش به خاطر استرس و فشاره. یه پتو روم انداختن ولی فایده نداشت. بازم میلرزیدم. بعد از زایمان لرزشم قطع شد.
14. حس خستگی مفرط
بعد از زایمان یه حس خستگی مفرط داشتم. انگار یه ماراتن دویده بودم. هیچ توانی نداشتم. فقط میخواستم بخوابم. ولی باید به نی نی شیر میدادم. خیلی سخت بود. ولی ارزشش رو داشت.
15. پارگی
متاسفانه من پارگی داشتم. خیلی دردناک بود. ماما گفت نیاز به بخیه داره. بخیه زدن هم درد داشت. ولی مجبور بودم تحمل کنم. بعد از زایمان باید خیلی مراقب بخیه ها باشید. تا زودتر خوب بشه.
16. حس سبکی بعد از زایمان
بعد از اینکه نی نی به دنیا اومد، یه حس سبکی خیلی خوبی داشتم. انگار یه بار سنگین از روی دوشم برداشته شده بود. خیلی خوشحال بودم. نی نی رو بغل کردم و بهش شیر دادم. این بهترین لحظه زندگیم بود. همه دردها رو فراموش کردم. فقط به نی نی نگاه میکردم.
17. خونریزی
بعد از زایمان خونریزی داشتم. خیلی زیاد بود. ماما گفت طبیعیه. باید از پدهای بهداشتی مخصوص استفاده کنم. خونریزی کم کم کمتر میشه. ولی باید مراقب باشم که عفونت نکنم. بهداشت خیلی مهمه.
18. انقباض رحم
بعد از زایمان رحم منقبض میشد. این انقباض ها درد داشت. مخصوصا موقع شیر دادن. ماما گفت انقباض رحم باعث میشه که خونریزی کمتر بشه. و رحم به حالت قبل برگرده. میتونم از مسکن استفاده کنم. ولی سعی میکنم تحمل کنم.
19. حس پوچی
یه حس پوچی بعد از زایمان داشتم. انگار یه چیزی رو از دست داده بودم. البته خوشحال بودم که نی نی به دنیا اومده. ولی یه جور غم هم داشتم. ماما گفت این حس طبیعیه. بهش میگن افسردگی بعد از زایمان. باید با یه روانشناس صحبت کنم.
20. بی اختیاری ادرار
بعد از زایمان بی اختیاری ادرار پیدا کردم. موقع عطسه یا سرفه ادرارم میریخت. خیلی خجالت میکشیدم. ماما گفت باید ورزش های کگل انجام بدم. این ورزش ها عضلات لگن رو تقویت میکنه. و باعث میشه بی اختیاری ادرار برطرف بشه. باید صبور باشم.
21. درد بعد از بخیه
درد بخیه ها بعد از زایمان خیلی اذیتم میکرد. نمیتونستم راحت بشینم. ماما گفت باید از پمادهای مخصوص استفاده کنم. و محل بخیه ها رو تمیز نگه دارم. همچنین باید از نشستن طولانی مدت خودداری کنم. تا بخیه ها زودتر خوب بشن. صبوری خیلی مهمه.







اولین بار بود که این همه تجربه راجب زایمان میخوندم و واقعا برام جالب بود. یه چیزایی توش بود که تا حالا بهش فکر نکرده بودم مثلا لرزش بدن یا خشکی دهان که اصلا تو ذهنم نبود.
تا حالا فکر میکردم زایمان یه دونه درد داره ولی فهمیدم هرکس یه جور این درد رو تجربه میکنه. بعضیا میگن کمرشون درد میگیره بعضیا میگن شکمشون. منم دوست دارم بدونم درد من کدوم مدلش میشه.
یه چیز جالب دیگه این بود که بعضیا تو آب زایمان کردن. نمیدونستم اینکار رو میکنن. اینکه آب درد رو کم میکنه خیلی خوبه. شاید منم این روش رو امتحان کنم اگه بشه.
یادمه خواهرم تعریف میکرد موقع زایمان انقدر دهنش خشک شده بود که نمیتونست حرف بزنه. فقط میتونست اشاره کنه که آب میخواد ولی بهش نمیدن. باید حتما یه بطری آب کوچیک همراه داشت.
چند نفری هم گفتن بعد زایمان یه حس عجیبی داشتن. هم خوشحال بودن هم یه ذره غمگین. فکر کنم این حس رو باید بیشتر شناخت که بعدا غافلگیر نشد. کلی اطلاعات مفید اینجا بود که میخوام برام بچه های دیگه هم بفرستم.
این درد رو هیچ وقت فراموش نمی کنم. منم تو هفته ۳۸ فشار کمر و شکم شروع شد و فکر میکردم مشکل گوارشیه ولی ماما گفت دیلاته. ساعت ۱۲ شب دردها شدید شدن انگار یکی با چکش دائم میزد رو کمرم.
تنفس واقعا کمک کرد ولی بعضی وقتا زیاد درد می شد که نمیتونستم تمرکز کنم. شوهرم هر بار یادآوری میکرد نفس عمیق بکش و این خیلی بهم کمک میکرد.
اون لحظه ای که سر بچه اومد بیرون یه حس سوزش وحشتناک بود. ماما گفت فشار بدم و من چنان داد زدم که صداش تو کل بیمارستان پیچید. ولی بعدش که بچمو گذاشتن رو سینه م دیگه همه چی قشنگ شد.
خونریزی بعد زایمان برام افت فشار آورد. چند روز ضعف داشتم و نمیتونستم راه برم. پرستار گفت آهسته حرکت کنم و آب زیاد بخورم که بهتر شدم.
حالش یادت نره آب گرم برای درد کمر معجزه می کنه. من هر بار تو وان میرفتم درد کمتر می شد. انگار عضلات شل میشد و میتونستم استراحت کنم بین دردها. یه حوله گرم هم روش کمرم میذاشتم که حسابی آرومم میکرد.